اینکه ما بتوانیم مشاهده خود را از موقعیت یا رفتار افراد داشته باشیم و بیان کنیم، بدون اینکه آن موقعیت یا رفتار یا حتی کلیت آن فرد را با دستگاه ارزشی خودمان ارزیابی و داوری کنیم، اولین مرحله از ارتباط بدون خشونت Non-Violent communication (NVC) است که مارشال روزنبرگ در کتابی به همین نام در باره آن سخن گفته است. البته روزنبرگ خود نیز ادعا ندارد که چیز جدیدی گفته است اما تلاشهای او برای آگاه کردن ما برای بازگشت به ذات پر از مهربانیمان به کمک اصلاح نحوه مرتبط شدنمان با خود و سایرین، ستودنی است. وقتی NVC و کوچینگ را در کنار هم میبینم در جایجای هر یک حضور دیگری را میتوانم لمس کنم؛ و این نوشته دررابطهبا یکی از نقطههای تجلی NVC در یک رابطه کوچینگی است.
حتماً شما هم با من موافق هستید که خشونت فقط کتک زدن، داد زدن، فریاد کشیدن، جنگیدن یا کشتن نیست و مصادیق فراوان دارد؛
مثلاً اینکه دیگران را بر اساس اصول و ارزشهای شخصی خودمان داوری کنیم و این داوری ارزشی شخصی را داوری اخلاقی کلی تلقی کنیم و حکم کلی صادر کنیم، این هم شکلی از خشونت است.
چقدر در موقعیتها مشاهدهگر بی قضاوت هستیم؟
چقدر در دیدن افراد، رفتارهایی که برمیگزینند، نوع زندگی که انتخاب کردهاند، بینش و طرز تفکرشان، در اتفاقات روزمره، در انتخابهایی که خودمان میکنیم، در رفتارهایمان و … مشاهدهگر بدون ارزیابی و داوری و قضاوت هستیم؟
در کوچینگ، چنین مشاهدهگری بی قضاوتی را تمرین میکنیم؛ وقتی من بهعنوان کوچ، در مکالمهای که با مراجع دارم، به مراجعم نشان میدهم که کجاها دارد خودش یا سایرین یا موقعیتها و موضوعات را داوری میکند و با ذهنیت خود که آمیخته به کلی ازخطاهای ذهنی و شناختی است تفسیر میکند، و بر اساس دستگاه ارزشی خود حکمهای کلی صادر میکند، خودبهخود بخش زیادی از آنچه که به جلسه آورده و با عنوان «مشکل» از آنها یاد میکند، به «مسئله» تبدیل میشود و همین «مسئله»ها هم با نگاه مشاهدهگر بی ارزیابی، مفهوم و شکل و دامنه اثرشان تغییر میکند. مراجع کمکم یاد میگیرد که بین تفسیر و داستانی که بیان میکند (داستان من: تفسیر من از واقعیت بیرونی) و واقعیت بیرونی تمایز قائل شود. دنبال شواهد (evidence) و factها بگردد و در قدم اول تلاش کند که اطلاعات ورودی را بدون هرگونه تفسیر، آلودگی به سم دانستگی قبلی و پیشداوری وارد مغز خود کند.
نکته مهمی که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که ارزیابی و داوری و طبقهبندی یکی از تواناییهای ذهن انسانی است. برای نتیجهگیری در هر مورد و مسئلهای ما نیازمند توانایی ارزیابی و judgement در مغز خود هستیم که یک توانمندی عالی در مغز انسان خردمند است. هدف من در این مقاله زیر سؤال بردن این توانایی ذهنی نیست. بلکه برعکس، میخواهم بگویم برای اینکه ارزیابی و داوری ما هر چه بیشتر به واقعیت بیرون از ما نزدیک باشد باید در راستای جمعآوری دادههای دقیق و مبتنی بر شواهد بکوشیم؛ اگر در مرحله اولیه و بنیادین جمعآوری اطلاعات، قرار باشد آنچه با پنج حواسمان دریافت میکنیم آمیخته به تفسیر و خطاهای شناختی ما باشد، در همین مرحله بدوی جمعآوری اطلاعات خام دچار سوگیری و خطای محاسباتی میشویم و روی اطلاعات ورودی غلط، هر نوع پردازشی، ولو کاملاً درست و اصولی، به خطا خواهد رفت.
اما چگونه میتوانیم مشاهده خود را عاری از داوریهای خود انجام دهیم؟
قدم اول آگاهی به این مسئله است؛ اینکه من آگاه شوم که دو مقوله جدا از هم در اینجا وجود دارد؛ اول: واقعیت بیرون از من، و دوم آنچه من از دریچه نگاه خودم میبینم و بر اساس این زاویه نگرش، تفسیری سریع با مکانیسم پردازش ناخودآگاه در من صورت میگیرد.
من مراجع ابتدا باید به یکی نبودن این دو مقوله آگاه شوم و در مکالمه کوچینگی آرامآرام این توانایی تمییز و تفکیک جزو مهارتهای مراجع میشود چرا که مراجع در طی زمان چنین شیوه غربال و جداسازی و تفکیک را در کوچ خود مشاهده میکند و میآموزد که در مرحله جمعآوری اطلاعات خام اندکی درنگ کند و خودش را نیز مشاهده کند. چرا به عقیده من یک کوچینگ موفق همواره یک فرایند تحول فردی است؟ و چیزی فراتر از تیک زدن هدفهای بیرونی با نوشتن برنامهها در دفتر برنامهریزی است؟ چون مراجع در روند کوچینگ یاد میگیرد خودش را یاد بگیرد! به سبک یادگیری و نوع نگاهش به جهان نظر میکند؛ به فرایندهای ذهنی خود و شیوه تفکر ورزی و تفسیر و نتیجهگیری خود نگاه میکند و بهجای اینکه دنبال راهکار بیرونی و دستورالعمل و نسخه جادویی شفا باشد ذرهذره و قدمبهقدم روی شگفتی مسیر یادگیری و رشد خود تمرکز میکند.
همچنین پس از تفکیک داستان فردی از واقعیت بیرونی، مراجع درمییابد که به تعداد آدمها شیوه نگرش و تفسیر وجود دارد و میتواند یکقدم به سمت همدلی با دیگران پیش برود.
در مقالات بعدی، به روندی که ما را برای ساختن ارتباط بدون خشونت پیش میبرد و ما را به سمت شهروند منحصربهفرد جهان مبتنی بر صلح شدن رهنمون میشود خواهیم پرداخت؛ اما به اعتقاد من همان گونه که از NVC بهعنوان زبان زندگی یاد میشود، زبان کوچینگ نیز زبانی با این ویژگیها است.